فسخ:

زایل گردانیدن دست کسی را از جای. تباه گردانیدن رای را (دهخدا)

۱- باطل کردن، نقص کردن ۲- جداجدا کردن۳- تباه گردانیدن(معین)

در هم زدن معامله، باطل کردن پیمان یا بیع (عمید)                   (۳۸۶ق.م)

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *